فرهنگ اشتباهی یا اشتباه فرهنگی
چیز اشتباهی در فرهنگ ما وجود دارد که نمی دانم به خاطر قحط الرجالی است یا بواسطه نگاه آرمانی و اسطوره طلب مان به آدمیانی که دوست داریم "تجسم تمام و کمال آدمی" یا بقول نیچه" ابرمرد" باشند،آن چیز اشتباه هم این است که به مجرد اینکه کسی را در هنری یا چیزی چیره دست می بینیم از او انتظار داریم که چون "صد آمد "، "نود " هم پیش او باشد.
فی المثل بنده حضرت آیت الله بهجت را از نزدیک دیده بودم، مرد متواضع و وارسته و خدا ترسی بود اما ملت اعم از نخبه و غیر نخبه از او انتظار طالع بینی و رمل و اسطرلاب و سیاست ورزی هم داشتند یا مثلا دکتر سمیعی جراح خوبی است اما ملت از او انتظار دارد که :" آنتونی رابینز" و " دکتر اوز" هم باشد و چیزهایی در مورد :" مثبت اندیشی" و" راه های رفع چین و چروک صورت" یا صحت تبلیغ لارجر باکس هم در آستین داشته باشد، از قاسم سلیمانی انتظار دارند حالا که سری به عراق می زند کمانی هم آرش وار بکشد برای توسعه حدود مرزی و شانس ریاست جمهوری را هم امتحان کند و از ظریف هم کمی مصدق بازی می خواهند، هرچند پیشتر هرچه تکواندو کار و دمبل زن داشتیم را کردیم عضو شورای شهر!
یادم هست زمانی در مجلسی بودیم اشباع از آدم های فرهیخته و اهل قلم، پیرمردی را آوردند که شمایلش مولانا را تداعی می کرد و محاسنش مرحوم لطفی، نوازنده مشهور.
از قضا پیرمرد طنبور زن چیره دستی بود و طنبوری زد که روان ها را پاک می کرد منتها چون ما ملت به یک هنر قانع نیستیم و معتقدیم از همه انگشت ها حتا آن انگشت بیلاخ یا بقول فرنگیا انگشت وسطی هم باید هنر بچکد، حضار اصرار که پیرمرد جملات قصاری هم بگوید، پیرمرد طنبور نواز عارف شمایل هم نه گذاشت و برداشت و با لهجه لاتی که گند می زد به آن تصور عرفانی فرمود: "من گاهی می بینم که بعضیا هی می نالن که چرا بچه مون حق پدر فرزندی رو بجا نمیاره، بابا جون من پسر آدم فقط بدرد این می خوره گاهی آدمو بعد مرگ یاد کنه اونم می دونید کی؟!" جماعت اهل دل و سینه سوخته که در انتظار جمله ای در حد " مجالس سبعه" یا " مقالات شمس" بودند، پرسیدن:" کِی استاد بزرگ". استاد با همون لهجه " آلت آسا" فرمود:" او وخ که ریق رحمت رو سرکشیدید، مرده ریگتون رفته به قباله پسرتون، پسرتون هم با رفقاش ، خانوم برده ویلا و عرق سگی خورده و یهو تو جمع، می گوزه(!). رفقاش هم میگن: پدرسگ! تو بودی؟! پسرتون هم میگه :" نه به قبر بابام!...قاه قاه قاه".
یادم است که بعد از این حرف، جماعت بقول عطار در تذکره الاولیا، فقط" عظیم بگریستند" بر انتظار اشتباهشان. این ماجرا را گفتم چون این روزها هجمه به اکبر عبدی بخاطر آن حرف بند تنبانی اش که خودم نشنیده ام اما خوانده ام که عربی را به " ریدن" تهدید کرده، شماتت می کنند. این شماتت البته بیراه نیست اما روی دیگر سکه مسوولیت متوجه آن مردم و فرهنگی است که از مداح، تحلیل سیاسی و از بازیگر نقش های کمدی، تهییج حس ناسیونالیستی و از مراجع تعبیر خواب و خبر از غیب و احمدی نژاد و امثالهم انتظار جومونگ بازی و رابین هود گری دارد!